خسته دل...

متن مرتبط با «بارانی» در سایت خسته دل... نوشته شده است

هوای بارانی....

  • هوای قریه بارانی‌ستکسی از دور می‌آیدکسی از منظر گل‌بوته های نور می‌آیدنگاهش بوی جنگل‌های باران خورده را داردو وقتی گیسوانش رارها در باد می‌سازددل من سخت می‌گیرد .دلم از غصه می‌میرد هوای قریه بارانی‌ست.جمیله جان درها را کمی وا کنکه عطر وحشی گلها بپیچد در اتاق من که شاید خیل لک‌لک‌هانشیند بر رواق منجمیله جانمی‌بینی که ساحل‌ها چه خاموش است؟کنار کومه‌ها دیگر گل و سوسن نمی‌روید.برنجستان ما غمگین غمگین استو دیگر برزگرها شعر لیلا را نمی‌خوانندروایت‌های شیرین را نمی‌دانندهوا در عطر  سوسن های کوهی بوی اردک های وحشی را نمی‌ریزدو در شبهای مهتابیصدایی جز هیاهوی مترسک‌ها نمی‌آیدتمام کوچه‌ها دلتنگ دلتنگ‌اندجمیله جان خداحافظخداحافظدل من سخت غمگین است , ...ادامه مطلب

  • چشمهای همیشه بارانی...

  • درین سرای بی کسی کسی به در نمی زندبه دشت پُر ملالِ ما پرنده پَر نمی زند یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کُندکسی به کوچه سارِ شب درِ سحر نمی زند نشسته ام در انتظارِ این غبارِ بی سواردریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند گذرگهی ست پُر ستم که اندر او به غیرِ غمیکی صلای آشنا به رهگذر نمی زند دلِ خرابِ من دگر خراب تر نمی شودکه خنجرِ غمت ازین خراب تر نمی زند! چه چشمِ پاسخ است ازین دریچه های بسته ات؟برو که هیچ کس ندا به گوشِ کر نمی زند! نه سایه دارم و نه بر، بیفکنندم و سزاستاگر نه بر درختِ تر کسی تبر نمی زند., ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها