ته اتوبوس، آن صندلی آخر،
کنار شیشه بهترین جای دنیاست
برای آنکه مچاله شوی در خودت
سرت را بچسبانی به شیشه و زل بزنی
به یک جای دور
و فکر کنی به چیزهایی که دوست داری
و فکر کنی به خاطراتی که آزارت میدهد
و گاهی چشمهایت خیس شود،
از حضور پر رنگ یک خیال
و یادت برود مقصد کجاست
و دلت بخواهد که دنیا به اندازه ی
همین گوشه اتوبوس
کوچک شود...
و دنج و تنها...
و آه بکشی از یاد آوری حماقت های
عاشقانه ات...
شیشه بخار بگیرد
و تو با انگشت بنویسی "آینده"
و دلت بگیرد از تصورش...
چشمهایت را ببندی
و تا آخرین ایستگاه در خودت گریه کنی
پریسا_زابلی_پور
خسته دل......برچسب : نویسنده : skootdarsab92 بازدید : 224